۱۳۸۹ خرداد ۲۹, شنبه

خاطره ی ِ یک خواستگاری ِ تفننی

گفتم: زنم میشی؟
گفت:چی مهرم میکنی؟
گفتم: یه خودکار بیک با یه کارت شارژ ایرانسل
گفت: نخیرم، باس به رقم سال تولد استاد لطفی سکه بهار آزادی مهرم کنی.
یه مکثی کردم
گفتم: ببین حالا که فکرش رو میکنم ازدواج اصن کار روشنفکرانه ای نیست. زناشویی یه رابطه انحصاری احمقانه است و ....
بیا صرفن دوست باشیم.
یه مکثی کرد.
گفت: حالا شوخی کردما، به خودکار بیک و شارژ ایرانسلم راضیم.


یه بیست دقیقه ای با این دیالوگ میخندیدم.
ما چند تا
تو پارک قلمستان تجریش.

کجائید خوکچه های دوست داشتنی و الاف و فریبنده و پولدار و...

۳ نظر:

دَش گفت...

بابا ابزوردیوس
تو از همه بهتری
این برنیا و حواری هاش همش چرت و پرت مینویسن.
تو از همه بهتری. بهترینی.
سخنور
دانشمند
بهترین

lili گفت...

umadam..
"salam"
khubi mohamad jan?1
.
kari nemishe kard...az khuk motonaferam:D

لیلی گفت...

حرفاي قشنگ.
ممنون.
حس خوبی داشت حرفات..خیلی حس خوبی داشت.
.
اون شعر ماله هیچ کس نیست...