۱۳۸۹ مرداد ۲۴, یکشنبه

شهر بدون شهرزاد


محمد: سلام... خوبی؟
شهرزاد: سلام... چیه؟ یاد فقیرفقرا کردی؟
محمد: الان داشتم به آلبوم نگاه میکردم... شهرزاد زنگ زدم بهت بگم تو حیفی دختر... تو نباید به این کارات ادامه بدی.
شهرزاد: (می خندد) از چی حرف می زنی؟... من کارم رو دوست دارم... کاش منم یه آلبوم داشتم، اصلن قیافت یادم نمی آد.
محمد: شهرزاد، عزیزم... شهر بدون شهرزاد، بدون قصه، می دونی یعنی چی؟
شهرزاد:این شهر فعلن به فاحشه بیشتر نیاز داره تا قصه گو.
محمد: وای شهرزاد... وای شهرزاد، ( می گرید) این شهر فاحشه کم نداره.
شهرزاد: من راضی ام... می گذره.
محمد: شهرزاد برگرد... برگرد به محمدت.
شهرزاد: فراموش کردم اون هزار و یکشب قصه رو، می فهمی؟... شهرزادی که قصه بلد نیست می دونی یعنی چی؟
محمد: دل تنگتم لعنتی...(می گرید) می خوام دوباره سرم رو بذارم رو پات... نازم کنی، برام قصه بگی.
شهرزاد: هم نازت میکنم، هم بوست میکنم. (می خندد) فقط دیگه از قصه خبری نیست... باید بخوابی باهام.
محمد: (می گرید) شهرزاد من... لعنت به اون نویسنده ای که قصه ی من و تو رو نوشت.
شهرزاد: ارزون بات حساب می کنم دوست قدیمی. (می خندد)
" محمد گوشی را می گذارد... اشک در چشمانش حلقه زده... روی تکه کاغذی که روی میزش افتاده می نویسد: چقدر زیبا می خندی شهرزاد. سرش را بین دو دست می گیرد و فریاد می زند: حالا چی کار کنم؟ ...
زیر لب زمزمه میکند: میرم با افلاطون کورن فیلیکس بخورم.
ته نوشت
1.این همینه که هست. تحلیل نکنید . نه اشاره ای داره. نه استعاره ای . نه تلمیحی. نه تمثیلی. نه کنایه ای. نه مجازی. همش همینه که اینجاست. نه چیز بیشتر.
2.هیچ معنی ای هم نمی ده.
3.صرفن یه مکالمه ی تلفنی حقیقی رو براتون گذاشتم. همین.

۶ نظر:

پیرمرد بازنشسته گفت...

بدون هیچ اشاره و تلمیحی
:)) افلاطون و کرن فلکس

پیرمرد بازنشسته گفت...

گاییدمت! :))

absurdius گفت...

خب حالا جووووون

ناشناس گفت...

ما را سری ست با تو که گر خلق روزگار....

قصه برات بگم؟

javooon گفت...

ma hame dar namayesh nameye khoooda bazi mikonim
fagaht bayad bazigare khoobi bashihamin!
dost dashtam vali asan teknil\k naboood
hamash hese
mamad dastan hes nemikhad
sher hes mikhad
to dastan bayad khasis bashi
bayad kam begi
to dastan khoonande nevisandaro aslan dark nemikone
pas say nakon injoori benevisi

absurdius گفت...

عزیزم
اینا داستان نیست.
اینا هیچی نیست.
اینا فقط یادداشتامه.
به همین سوی چراغ قسم.