۱۳۸۹ شهریور ۱۳, شنبه

بی معنی شده بود...


هرچند سعی می کرد خودش رو خوشحال نشون بده... اما خیلی هم براش ساده نبود که بی تفاوت باشه به اتفاق های دور و برش... که بی تفاوت باشه به کابوس هاش.
از خواب می پرید و یه سری سوال های بنیادین میکرد... که من کیم؟... اینجا کجاست؟... چرا من رو آوردید اینجا؟... دیگه بقیه به این دور باطل عادت کرده بودند، مطلقن هیشکی محلش نمی ذاشت و اونم دوباره می خوابید و دوباره بیدار میشد...
همچین یه جواریی قاطی کرده بود... مفاهیمی که یه موقع براش خیلی خیلی مهم بودند و به طرز حیرت آوری بی معنی شده بودند... بی معنی.
سعی میکرد برگرده. بشه یه تیکه سنگ.

۷ نظر:

absurdius گفت...

به ثانیه شمار ساعت مچیش خیره شده بود... منتظر بود...همیشه ابزوردیوس on time بود... اون اومد... نه می خندید... نه خوشحال بود... همچین انگار یه جورایی مجبور بوده بود که بیاد... با لبخند های مصنوعی و حرفای تکراری و دعواهای تکراری... گفت: میخوام یه اعتراف کنم... گفتم: بکن خب... گفت: من... من... محمد بیدار شو... دستش رو گذاشته بود رو شونه هام و همچین تکون میداد انگار ارث باباش تو جیبام جا مونده... پریدم از خواب ... همون سوال ها... دوباره خوابیدم... ثانیه شمار ساعت... اون اومد... دستش رو پشتش قایم کرده بود... اومد جلو و با یه لبخند مصنوعی بهم سلام کرد... گفت: میخوام یه چیزی بت نشون بدم..گفتم :خب... دستش رو اومد بیاره بیرو... محمد... محمد... بیدار شو... همون سوالا... دوباره خوابیدم.. ثانیه شمار..اون اومد... گفت میخوام یه کاری بکنم که خوشحال شی... دست کرد تو کیفش و یه دفترچه یادداشت قرمز دراورد گفت این جارو بخون.. دست خطش بد بود... سعی کردم بخون ... محمد ..محمد .. بیدار شو...
همون سوالا...(ادامه دارد)

javooon گفت...

مفاهیمی که یه موقع براش خیلی خیلی مهم بودند و به طرز حیرت آوری بی معنی شده بودند... بی معنی.
rast migi

ورجیس گفت...

مفاهیمی که یه موقع براش خیلی خیلی بی معنی بودند به طرز حیرت آوری بی مهم شده بودند... بی مهم.
rast nemigi

;دی

ورجیس گفت...

مفاهیمی که یه موقع براش خیلی خیلی بی معنی بودند به طرز حیرت آوری مهم شده بودند... مهم.
rast migi

;دی

ورجیس گفت...

ای بابا, من چه گهی دارم می خورم؟

afshin گفت...

وبلاگت هم مثل خودت حس خوبی به من میده ،بازم بنویس.

Mass hysteria گفت...

اره تو اینجور موقعها یا باید مثه سنگ بود یا خودکشی کرد.واقعا مهم.. اما امروز هیچی نیستند حتی بی معنی هم نیستند